مقاله نیمه دوم خرداد91
نام و یاد خدا آرام قلبهاست
تو نیکی کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
دوستان عزیز موفقیتی سلام و خداقوت
امیدوارم از لحظه لحظه های تابستان لذت ببرید و در طول تابستان به یاد این باشید که مورچه ها در فصل تابستان برای زمستان آذوغه جمع میکنند.
حقیقتا" این روزها دلم غوغاست - دلم با آشوبی دوباره سر و کار دارد. به یاد دارم داستانی را که استادی نقل میکرد ؛ او میگفت:
ازدواج مثل باغ پر از گل است. پر از گلهای قشنگ. هرچقدر جلوتر می روی فکر میکنی که گل زیبا تر و خوش بو تری پیدا میکنی اما هرچه می گذرد افسوس گل قبلی را می خوری که چقدر بهتر بود اما به امید بعدی و به امید آینده بازهم جلوتر می روی.
فکرم درگیر این مسئله است و به این فکر میکنم که چکاری بهتر است؟
پیامهای مختلف و جالبی بدستم میرسد. مثلا" چند روزپیش وقتی شب برای هواخوری و پرکردن باک ماشین بیرون رفته بودم ، به بیلبردی برخوردم که سمینار استاد حلت را در اهواز برای فردا تبلیغ کرده بود.
یا مثلا" وقتی به دوستم که ۱۰۰۰ کیلومتر دورتر از من است فکر کنم ، در بیشتر وقتها sms یا تماسی از او می رسد.
و اینها دقیقا" مطالبی ست که من را به یک باور می رساند . فقط به راز.
راز دقیقا" در زندگی ام جاریست.
اگر من به کسی احترام بگذارم او به من احترام بیشتری خواهد گذاشت، اگر باکسی مثل احمقها برخورد کنم این رفتار بازخورد نامناسبی برایم پیدا میکند. و اگر موج عشق را ساطع کنم موج عشق هم دریافت میکنم.
خانم احتیاط کار همیشه به من میگفت:
تو نیکی کن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
امروز این رسالت بزرگ زندگی ام شده است. ادامه دارد
ذهنتان پرشور و دلتان شاد
حسین قربانی
۱۶خرداد۹۱
ایران - خوزستان -اهواز
سلام