نوشته های زیرخاکی من- بخش اول
شعر دوم رو توی خواب دیدم ، این شعرهم مربوط به 2 سالی بود که در اصفهان بودیم . اول-دوم راهنمایی
رهگذری گذشت از پیش من / لبخندی زد برای من
منو برد تو عالمی دیگه / اما خودش نیومد به این من
بهش گفتم خانوم منو نگا کن / ول کن اونا رو رها کن
بهش میگم خانوم یه نگا به ما نمیکنی / ما رو دیگه صدا نمیکنی
بهم میگه تو رو نگا نمیکنم / من به تو سلام نمیکنم
بهش میگم مکه تو ما رو دوس نداری / چرا ما رو سرکار میذاری
بهم میگه دارم واست ناز میکنم خب / تو میگی سرکار نذارم؟
بهش گفتم خانوم یه کم بیا نزدیکتر / تا با هم بشیم صمیمی تر
یه خورده فکر کرد بعد یه قدم پاشو گذاشت جلو/ منم با خوشحالی خواستم دو قدم بپرم جلو
همین که خواستم بپرم / خواستم برم تو قلبش پا بذارم
یه دفعه مادر خوب و مهربون / فرشته ی روی زمون
آبی ریخت روم تا نپرم روی اوشون / بپرم رو به بالا روبه خدای مهربون
حالا خواستم اینو بگم یه وقت دل ندین بی وقت / همیشه با خدا باشین خدا میبیرتون بالای تخت
ح . ق
شعر 3و4 در ادامه مطلب ...
سلام